مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
یک علی آمد به میدان لشکری را مات کرد چون توسل بر علی و مادر سادات کرد بیمهابا، صف شکن، طوفان حیدر را ببین مجـتبی و فـاطمه، شبه پیـمـبر را ببـین لشکری را ضربههایش رهسپار خاک کرد لافتی الا علی در مـعـرکه کولاک کرد ضجـههـای خلـق از تیـغ عـلی در آمده هرکسی باسر به جنگش رفته بیسر آمده آن چنان شمشیر زد شد زنده یاد ذوالفقار چارهای لشگر ندارد در مصافش جز فرار با وجود یک عـلی تـنهـا نـمیمـاند ولی کوری چـشم حسود از پا نیـفـتاده عـلی کربلا میلـرزد از یا حـیـدر تکـبـیر او انتـقـام سیـلی زهـراست هر شمـشیر او لرزه میانداخت بر هر لشگری و هریلی یا عـلیهـای عـلی بن حـسـین بن عـلی رفـت خـیـمه گـفت بابا تـشـنهام آبی بده بـیـقـرارم بـر دل بیتـاب من تـابی بـده مهر زهرا بود آب اما حسین آهی کشید شبه خاتم تـشنه بود اما فقط خاتم مکـید بهتر از این جام در دنیا و عقبی جام نیست کام از مولا گرفته ست این جوان ناکام نیست رفت میدان و دوباره محشری را زد رقم یکصد و هشتاد تن را کشت تیغش دست کم وای از آن ساعتی که چشمهایش تار شد بیرمق شد از عطش کار علی دشوار شد لشگر آمد، بیهوا یک ضربه بر فرقش نشست هیبت طوبایی آن صورت زیبا شکست مرکبش او را به سمت قتلگاهش برد آه یاد کوچه پیکر او ضربههایی خورد آه اسم کـوچه آمد و کـوچه برایش باز شد گـفت یا زهرا دهان زخـمهایش باز شد بعد سنگ و تیر و نیزه نوبت شمشیر شد غارتش آغاز شد صدها علی تکثیر شد غیر بوسه آرزوی دیگری زینب نداشت جای سالم در تنش اندازۀ یک لب نداشت داغ او داغ عـظـیـم عــمـۀ سـادات شـد پیکرش در دست نیزه دارها خیرات شد |